هنر؛ تکرار رسالت «یَتلوا عَلَیهِم آیاتِهِ ویُزَکّیهِم و یُعَلِّمُهُمُ الکِتـابَ و الحِکمَةَ» است.
به نام فرمانروای اقلیم هنر
روزملی هنرهای نمایشی، و تقارن آن با رستاخیز طبیعت، دعوت انسان به درنگ در هستی و معنای ژرف زندگی است و برای ما که در جشن نوروز، روح و جسم تازه میکنیم همان رخ میدهد که هربار و به تکرار در تئاتر به خویشیابی، نوزایی و نواندیشی فراخوانده میشویم.
هنرامکان همیشگی والایی بخشی به روح آدمیان در زمانهای است که ضرورتهای ناگزیر معنای زندگی را در منفعتطلبیها و خودمحوریها کمسو و کمرنگ میکند.
عصر ما عصر قربانی شدن زمان است ثانیهها و دقیقههایی که در گردونه غرور قربانی میشوند بیآنکه بدانیم که در زمان زیستنی زیبا آفریده میشود. در فقدان درنگ ما در زمان حتی ارزش سکوت هم فراموش میشود، درست مثل ارزش سکوت در تئاتر، ارزش سکوت در مطالعه کتاب و ارزش سکوت در عصر عصبیت آدم ها. سکوت گاهی سرچشمه اندیشیدن است و گاهی فرصتی برای نگریستن به جهانی که در هیاهو و غوغا گم میشود.